ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود، تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم، خوب زندگی می کردیم. تمامی احساساتمان، غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج می کردیم انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه می ترسیدیم شاید فردا نباشد. از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم، همه چیز را گذاشتیم برای فردا. از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم…. «فردا» روزیست که داشته های امروزت را نداری.
چه بسا شنیده ایم که کسی همواره کارها را به شنبه وعده داده یا در دقیقه نود انجام داده است، اهمال کاری، به تعویق انداختن کارها و طفره رفتن از انجام بهنگام آن هاست. خرد فرد اهمال کار چنین فرمان می دهد که کار انجام شود، اما فرد با این حال انجام کار را به عقب می اندازد. اهمال کاری می تواند برآمده از پرورش و سبک خانوادگی باشد. گاه اهمال کاری سبکی رفتاری برای پاسداری از خویشتن در برابر حالت های هیجانی ناخوشایند است، به ویژه هنگامی که احتمال شکست در کار وجود دارد.
سه دلیل عمده برای اهمال کاری و طفره روی بیان می شود:
1-اضطراب از دست رفتن حس ارزشمندی
پرهیز از انجام کارهایی که با احتمال شکست و از دست رفتن حس ارزشمندی همراه است، در کوتاه مدت اضطراب و ترس آدمی را کاهش می دهد، اما در درازمدت پیامدی به جز ادامه مشکلات نخواهد داشت.
2-کم طاقتی
حال و حوصله و بردباری و توانایی انجام کارهای یکنواخت، خسته کننده، دشوار و ناخوشایند را نداریم، پس آسان و شتابان دست از کار می کشیم. در واقع رنج کنونی را برای گنج آتی نمی توانیم تحمل کنیم.
3-سرپیچی
گاه با عقب انداختن کارها خشم خودمان را ابراز می کنیم؛ با این کار می خواهیم از کسی که پیاپی به ما دستور می دهد، انتقام بگیریم یا نشان دهیم که شایسته این گونه برخورد نیستیم. این نگرش تلافی کردن اغلب به نتایج ناگواری می انجامد.
ممکن است در برخی موارد اهمال کاری و طفره روی، هر سه عامل نقش داشته باشد.
چگونه اهمال کاری ( به تعویق انداختن) را میفهمیم؟
به تعویق انداختن غیرعاقلانه ی رفتاری عقلانی، یک دفاع محسوب میشود. زمانی که ما عملی ضروری را به تأخیر میاندازیم، خودمان را، و در اغلب موارد، دیگران را تنبیه میکنیم.
اهمال کاری میتواند به مثابه ی نوعی انکار، انجام وظیفه کند. «صبر خواهم کرد تا واقعیت تغییر کند. در غیر این صورت، مجبورم با واقعیت روبهرو شوم و تصمیمی بگیرم. امیدوارم که مجبور به تصمیمگیری نشوم.» در این مسیر، اهمال کاری میتواند راهی باشد برای امتناع از مواجه شدن با چیزی که در زندگی اجتنابناپذیر است؛ راهی برای امتناع از درگیرشدن با کارهایی که باید آنها را انجام دهیم تا یک هدفِ بخصوص به نتیجه برسد. همانگونه که بسیاری نوشتهاند، اهمال کاری میتواند راهی باشد برای انکار واقعیتِ زمان و مرگ: (اگر صبر کنم تا واقعیت تغییر کند، زمان سپری نخواهد شد؛ من هیچ چیز را از دست نخواهم داد و زمان بیحرکت خواهد ایستاد)
اهمال کاری، بهعنوان یک دفاع، مانع چیزی میشود که ما از آن میترسیم. «اگر بهاندازۀ کافی زیاد صبر کنم، نگران نخواهم شد.» در واقع، ما درون ترسهایمان زندگی میکنیم؛ یعنی مواجهه با چیزهایی که ما را باز میدارد، مواجهه با چیزهایی که از آن میترسیم. بنابراین، بهجای اینکه ترس صاحب اختیارمان باشد، ما میتوانیم صاحب اختیار زندگیمان باشیم. با چنین فهمی، اهمال کاری، بردهداری است: ما بردگان ترس شدهایم، آن هنگام که بیحرکت میایستیم، میترسیم که قدم از قدم برداریم و صبر میکنیم تا دیگر از آنچه میترسیم نترسیم. در عوض، هرکدام از ما در زندگی چالشهایی داریم؛ فرصتهای رشد دهندهای که از آنها نگران هستیم. با مواجه شدن با چیزهایی که ما را میترساند رشد میکنیم؛ همان چیزی که بهعنوان شهامت عاطفی شناخته شده است.
در روابط بین فردی، اهمال کاری میتواند راهی برای دوری از دیگران باشد؛ از دیگران میخواهیم که برایمان صبر کنند تا «آماده» شویم. از طریق اهمال کاری، از دیگران درخواست میکنیم تا به زندانمان بپیوندند؛ زندانِ صبرکردن برای اثبات کردن علاقهشان به ما. اینکه صبر کنیم تا واقعیت تبدیل به ناواقعیت گردد، ناشادمان میکند. اما حداقل، رویهمرفته از این جشنِ مازوخیستی خوشحال هستیم؛ جایی که میتوانیم در عوضِ خیالاتمان، برای واقعیت سوگواری کنیم که واقعیت اتفاق افتاده است.
اهمال کاری، یعنی به تأخیر انداختنِ فعل عقلانی، همچنین میتواند راهی باشد برای مغلوب کردن دیگران و درمان خود: «من آماده نیستم.» ضرورت ندارد برای زندگی آماده باشیم؛ چرا که زندگی همیشه برای ما آماده است. من سالهای قبل، برای بلاهای عمومی آماده نبودم. اما ضروری نیست که من آمادۀ بلاها باشم، چون بلاها آمادۀ من هستند. وقتی ما میگوییم آماده هستیم، از زندگی میخواهیم صبر کند تا آماده شویم. انتظار داریم زندگی به ما بگوید: «باشه. من ادامه نخواهم داد تا تو آماده شوی.» اما اهمال کاری پاسخ میدهد: «نظرت دربارۀ سال دیگر چیست؟» یا «دربارۀ هیچوقت چطور؟»
اهمال کاری، بهعنوان دفاعی وسواسی شناخته شده است؛ نوعی از قدرت متعالیِ جادویی. «اگر من به اندازۀ کافی زیاد صبر کنم، واقعیت تغییر خواهد کرد.» اما واقعیتْ واقعیت میماند. طبق این فهم، اهمال کاری تلاشی برای داشتن کنترلی جادویی ورای واقعیت نوعی انکار است. مهم نیست که چگونه بهخوبی ،عقلانیسازی شده است، این مهم است که ، نوعِ مخربی از خودشکنجهگری است. همانطور که سنت فیلیپ نِری میگوید: «ما نجارانِ صلیبهایی هستیم که حمل میکنیم.»
جان_فردریکسون، دکتر بهنام اوحدی-ترجمه: سجاد سر گلی
منبع:omidfarda.org